اون شب که باگریه خوابم برد انگاری فشارم افتاده بود خوابم برد نفهمیدم
فرداش طرفای ظهر دیدم بیمارستانم البته یه چیزایی یادمه اما منگ بودم
فشارم بدجور افتاده بود
کاش مرده بودم هم زهرا هم خودم راحت شده بودم
دکتره گفته بود اگه دیر میاوردین اغما میرفت
خلاصه با2تا سروم و 5-6تا آمپول زدن که امروز اومدم خونه
خبری از گلم ندارم,فقط یه اس بود!!!!!منم اس دادم بش نرفت انگار!
خلاصه اینم حال من بود ولی میدونم بدون گلم حتما میمیرم
خدا کنه را بیاد بذاره با هم باشیم برم خواستگاریش دیگه خسته شدم
نمیدونم دیگه...
نظرات شما عزیزان:
|